نسب گرشاسب به نقل از شاهنامۀ بزرگ ابوالمؤید بلخی در نسخه‏های جامع‏التواریخ

0 1

یادداشت‌های جامع‌التواریخ- بخش چهاردهم

 نسب گرشاسب به نقل از شاهنامۀ بزرگ ابوالمؤید بلخی در نسخه‏های جامع‏التواریخ

علی اصغر بشیری

پژوهشگر

در جامع‌التواریخ، در دو بخش سخن از خاندان گرشاسب آمده است. یکی در بخش متن اصلی و دیگر در بخش نسخه‌بدل‌ها.

بخش اصلی متن بدین قرار است: «نسب گرشاسف چنین گفته‏اند: گرشاسف بن اثرط بن طورک بن شیداسف بن تور بن جمشید بن نویجهان بن اننکهد بن اینکهد بن هوشنگ» (رشیدالدین فضل‎الله، ۱۳۹۲، ج۱: ۱۱۸).

در بخش نسخه‌بدل‌ها، نسب گرشاسب بدین قرار است: «و آن تور را پسرى آمد سیدسب نام کردش، و او را پسرى آمد او را تورک نام کرد، و او را پسرى آمد شهم نام کرد، و او را پسرى آمد ابرط [کذا] نام کرد، و او را پسرى آمد گرشاسب نام کرد، و گرشاسب را پسرى آمد نریمان نام کرد، و او را پسرى آمد سام نام کرد، و او را پسرى آمد رستم نام کرد، و او را پسرى آمد فرامرز نام کرد، و حدیث‌ها و اخبار ایشان بسیار گویند [ابر] المؤیّد البلخى به شاه‏نامه بزرگ اندر واللّه اعلم» (رشیدالدین فضل‎الله، ۱۳۹۲، ج۳: ۱۵۶۵).

اگر به این دو متن دقت ویژه شود، در متن اصلی گرشاسب را با ذکر اجدادش به ترتیب بیان کرده و در بخش نسخه‌بدل‌ها، از تور شروع شده و تا گرشاسب و حتی فرزندان او را هم شامل است. در رابطۀ تفاوت در این نسب‌نامه، با کمی دقت در دو متن متوجه تفاوت‌هایی دیده می‌شود که به برخی بدین قرار اشاره می‌شود: در یکی تور فرزند جمشید است و در دیگری نگفته تور فرزند کیست. قاعدتاً فرزند فریدون باید باشد. تلفظ‌های شیدسپ و سیدسب، گرشاسف و گرشاسپ، ابرط و اثرط و همچنین اجداد گرشاسب نیز که دو متن با هم تفاوت‌هایی دارند قابل توجه است.

نکته مهم در این بخش اشاره به شاهنامۀ ابوالمؤید بلخی است که از شاهنامه‌های مشهور قرون اولیه بوده و بعدها از بین رفته است و گزارش‌هایی از این شاهنامه در برخی از متون باقی مانده است. این کتاب داستان‌های ایران باستان را «شاهنامۀ بزرگ» می‌خوانده‌اند و در متون اولیۀ ادب فارسی اشاراتی بدان موجود است. شاید همین متن از جامع‌‎التواریخ نیز برداشتی از همان گزارش‌های دیگر متون تاریخی است و شاید هم نویسندگان جامع‌التواریخ این اثر را در کنار دست خود داشته‌اند و هنگام نوشتن این بخش‌ها بدان استناد کرده‌اند. اینکه در دو نسخه از جامع‌التواریخ، گزارش از خاندان گرشاسپ با این همه تفاوت وجود داشته، خود موضوعی ویژه برای پژوهش است. شاید اصلاً لازم باشد که جامع‌التواریخ یک بار دیگر با تمام متونی که از آن باقی مانده مجدداً تصحیح شود.

گفته شده این شاهنامه یکی از منابع داستان‌های گرشاسب بوده و شاید اسدی طوسی در سرودن گرشاسب‌نامه از آن بهره برده است. برخی نیز گفته‌اند که اسدی منبع خود را از کتابی علی‌حده برداشته است. البته در ذکر بیان نسل گرشاسب تفاوتی فاحش در این گزارش جامع‌التورایخ که آن نیز از شاهنامۀ بزرگ گرفته شده، با متن گرشاسب‌نامه وجود دارد و آن اینکه در این متن گفته شده که: فرامرز پسر رستم و او پسر سام و او پسر نریمان و او پسر گرشاسب است؛ در حالی که در گرشاسب‌نامه گفته شده که گرشاسب پسری نداشته و نریمان برادرزادۀ او بوده است. در متون دیگر مانند شاهنامه نیز سام فرزند نریمان و بوده که فرزندی به نام زال داشته و او نیز فرزندی به نام رستم داشته است. این تفاوت در بیان اجداد و اولاد گرشاسب، اگر ناشی از اشتباهات کاتبان نباشد، نشان از تفاوت ویژه‌ای است که منابع اصلی متونی مانند گرشاسب‌نامه و شاهنامه و دیگر متون تاریخی و داستانی داشته‌اند.

منابع:

رشید‎الدین فضل‎الله همدانی: ۱۳۹۲، جامع‎‌التواریخ (تاریخ ایران و اسلام-ج۱)، تصحیح و تحشیه: محمد روشن، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، چاپ اول.

فردوسی، ابوالقاسم: ۱۳۸۶، شاهنامه (ج۱ و ۲)، تصحیح: دکتر جلال خالقی مطلق، تهران: بنیاد دایره‏المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش‌های ایرانی و اسلامی)، چاپ اول.

اسدی طوسی، علی بن احمد. (۱۳۸۹)، گرشاسب نامه، تصحیح حبیب یغمایی، تهران: دنیای کتاب، چاپ دوم.

منبع: همدان نامه

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.