راه بندان عارضهای غیرطبیعی
مشکل ترافیک در شهر همدان
راه بندان عارضهای غیرطبیعی است که طبق معمولِ همه عوارض، در ایران با بقیه دنیا فرق دارد. آنچه در دنیا موجب ترافیک می شود، یا ازدحام اتومبیل در اتوبانها به عللی مانند تصادف یک یا چند ماشین، یا افتادن تیربرق درخیابان، یا وقوع سیل و گردباد و دیگرحوادث طبیعی و به ندرت درجاهای پرتردد مثل جشنهای میهنی، رونمایی ازمحصولات هنری اعم از فیلم وتابلوهای نقاشی و مجسمه سازی و غیره است؛ که عموما” پس از برداشتن مانع، خیابان به نظم خودش برمیگردد و رفت و آمد به شیوه معمول ادامه مییابد.
البته مشکل ترافیک هم هست که هرکشوری با استفاده از کارشناسان این رشته، بهشکل قابل قبولی در کوتاه مدت، و به نحوی احسن در آینده مفروض برآن چیره میشود. درکشور و شهر ما اما ترافیک ایجاد نمیشود بلکه توسط «از ما بهتران» خلق میشود. به همین سرگذر خودمان نگاه کنیم! به ندرت درساعات شبانه روز خالی از جمعیت است. علتش نوسان نرخ هاست. سه باردر روز گذارتان بیفتد؛ باحتمال زیاد تعدادی از همان خریداران بار اول را میبینید که بازگشتهاند و این بار بیشترخرید میکنند. نوسان قیمتها خواه ناخواه مردم را به انبارکردن وامیدارد و انواع مواد فاسد شدنی از بازار را به سوی خانهها روان میکند. بسیاری از ما شاهد نان کپک زده، میوههای گندیده و غذاهای نیم خورده رستورانی و حتی خانگی دراطراف سطلهای زباله بودهایم. بالا و پایین شهر تفاوت اندکی دارد. زباله گرد هم ببرد، درجای دیگری از شهر رها میکند. ماشینهایی که درپارکینگ و اطراف سرگذر پارک میشوند، به شماره در نمیآیند. چرخ خرید و وسیله نقلیه عمومی مفاهیمی انضمامیاند که بیشتربه کار داستان نویس میآیند تا موارد عینی. مصرف بنزین سر به جهنم میزند. بیشترش اما در پشت چراغ قرمز و تاتی تاتیهای مکررماشین در خیابانهای کم عرض یا در کوچههایی که برای سبک کردن بار ترافیک در نظر گرفته شده به گونه بازی مار و پله دور زدن و سر بزنگاه به ترافیک سنگین تری برخوردن به مصرف میرسد.
اینکه چرا ماشین زیاد است و بعضی خانوادهها بیشتر از یک یا دو اتومبیل دارند، پرسش کهنهای ست که بارها در رسانهها پاسخ داده شده. تولید انبوه ماشینهای بیکیفیت یکی از دلایل آن است. دلیل مهمتر بازهم برمیگردد به سیاست ازما بهتران. یکروز چو میافتد که سود در آپارتمان سازی و املاک غیرمنقول است، روز دیگر سرمایه گذاری بر روی اموال منقول و به طور خاص ماشین؛ رستگاری در «شاوشنگ» را به دنبال میآورد.
زمانی که پراید الرعب و والوحشت هنوز شش میلیون تومان بود، برای دریافت مواجب در صف بانک ایستاده بودم. عقربه ساعتِ بانک دم به دم میگریخت و نواله آن روز ما نیز از بازار و از نظرم ناپدید میشد. یکی ازکارکنان بازنشسته همان بانک یک دور کاملِ دقیقه شمار جلوی باجه ایستاده بود، هم برای وام چانه میزد و هم به مرد آن سوی باجه برای انباشتن ثروت راهکار نشان میداد. از قرار؛ سه دستگاه پراید در پارکینگ خانهاش پارک کرده بود و میرفت تا با استفاده از وام خارج از نوبت (رانت طور) چهارمی را هم زورچپان کند.
اگرنه همان روز، اما درفاصلهای اندک، بهای پراید پرواز کردن آموخت، سقفهای معقول را شکست و علیرغم بی کیفیتی و تصادفات بی شمار؛ ثروت نجومی برای دارندگانش به ارمغان آورد. حقوق هم قطره چکانی اضافه شد اما نه آن قدر که سودای خرید آن آدمکش حرفهای را درخاطر بنشاند. طلا و بورس و مقولههای اینچنینی البته جای خود را دارند و باید مورد آنها هم آسیب شناسی بشود اما اینجا صحبت از گره پیچیده ترافیک است و این گره به آسانی و تنها به دست مردم باز نمیشود. انبوه سازی اگربه قصد حل مشکل مسکن انجام بگیرد، نباید بار اضافهای بردوش ترافیک بگذارد.
بارها در کوچه و خیابانهای اطراف انبوه سازیها شاهد پارک اتومبیلهای رانده شده از پارکینگهای کم ظرفیت بودهایم. آیا شهرداری یا هر ارگان مسئول دیگر نمیتواند طرحی ارائه دهد و به اجرا بگذارد که هرقسمت از شهر یک پارکینگ عمومی داشته باشد؟ یک مزید برعلت در ایجاد راه بندان ازدحام اتومبیلها در ساعت تعطیلی مدارس است. ظاهرا” یک شرط آموزش و پرورش برای ثبت نام، زندگی خانواده دانش آموز در نزدیکی مدرسه است. اگراین شرط لازم اجرایی شده، این حجم عظیم از اتومبیل در آغاز و پس ازخاتمه کلاسها دراطراف مدارس چگونه توجیه میشود؟ اگرترس از عبور از خیابان یا امنیت است، مدرسه میتواند مثل همه کشورهای پیشرفته یا حتی سابق خودمان، دانش آموزان را گروهی از خیابان بگذراند و برای راههای کمی دورترسرویسهای تحت نظرآموزش و پرورش دراختیار مدارس گذاشته شود. چرا پدریا مادر یک دانش آموز باید وسیله نقلیهاش را ازسرکار یا منزل بردارد، ترافیک ظهر وعصر را از سربگذراند، طفل را به خانه ببرد و بسا خود دوباره به سرکار برگردد؟ چرا خود خانوادهها خواهان سرو سامان دادن به سرویس مدارس نیستند؟ وقت آن نرسیده که به اتومبیل هم به عنوان یک وسیله مثل ماشین لباسشویی یا ظرفشویی نگاه کنیم که درمواقع واقعا” لازم و نه وقت و بیوقت به کارمیآیند و این فرهنگ را به کودک و نوجوان هم منتقل کنیم؟ چه میشود اگر فکر کنیم در آن سوی تصمیم گیریها هیچکس نیست (کما اینکه در بسیاری موارد بودن و نبودن شان یکی ست) خودمان نظم آفرین شهرو دیارمان بشویم و باورکنیم نظم و قانونی که اینگونه برقرارمیشود و قدرت مردم را پشت سردارد، هرنا فرمانیای را به فرمان در میآورد؟
مریم رازانی
منبع: همداننامه