وقایع اخیر کشور باعث شد، عدهای موضوع گسست نسلی را به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح کنند. دراین زمینه افراد زیادی، دیدگاهها و راهحلهای مختلفی را بیان کرده و کارشناسان زیادی به تعریف و چرایی این موضوع پرداختهاند. اما پرسش این است، آیا گسست نسلی پدیدهای مربوط به امروز است؟
درهمه دورههای تاریخ، انسان با این پدیده مواجه بوده، چرا که اگر غیراز این بود، امروز ما باید به سبک انسانهای نخستین لباس میپوشیدیم و به زبان اشاره صحبت میکردیم. داستان قابیل و مواجهه او با پدر و برادرش در قرآن گواهی است، بر اختلاف فکر نسل جوان با پیشینیان خود.
پوشش، رسانه و نوع سرگرمیهای انسان درهر عصری متفاوت است، حتی در جامعههای کوچک و بسته و فاقد ارتباطات گسترده در دوران گذشته. آنچه از خاطرات بازماندگان نسلهای پیشین به دست میآید صحت ادعای بالا را تایید میکند.
اما فرق ما با نسل گذشته چیست؟ در جامعه روستایی پدربزرگ من، در دهه بیست خورشیدی، کلاه به سر گذاشتن، یک ارزش اجتماعی بوده. یک فرد متدین و مذهبی با عبا در کوچه رفتوآمد میکرده. مدرسه رفتن تابو بزرگی به شمار میرفته. دسترسی به شهر بسیار محدود بوده و گهگاهی شخصی به شهر سر میزده و اطلاعاتی کلی و بدون عمق به همه مردم روستا میداده، به طور مثال شخصی که با انگلیسها در افتاده به اسم مصدق و گنده لات همدان علی وکیل وغیره.
در آن جامعه زنها، برای پوشش و رعایت حجاب، دستمالی به دهان خود میبستند. تفریح کودکان سوتک سفالی و تیله سنگی وغیره بوده. در آن جامعه پدربزرگ من باید به خدمت سربازی میرفته تا درک کند مردمی با فرهنگها و زبانهای متفاوت در شهرهای دیگری زندگی میکنند.
با گذشت زمان و تولد نسل جدید و پدرم در دهه چهل، همان جامعه روستایی کوچک تغییرات بزرگی میکند. پسرها به مدرسه میروند، امکان رفتوآمد به شهر آسانتر میشود. رسانههای مختلفی مثل هیئتهای مذهبی، معلمان چپی در مدرسه و افراد سفررفته، اطلاع رسانیهای متفاوت داشتهاند. این دوره سرگرمیها متنوعتر میشود، پدرم به عشق بهروز وثوقی، جمشید آریا و محمدعلی فردین مخفیانه و با دلهره از واکنش خانواده به سینما میرود. پوششها متنوع میشود، بعضی علاقه به مدل پوشش لاتها، بعضی شلوار دمپا گشاد، بعضی مدل هیپی.
دیگر پوشیدن کلاه و دستمال به دهان بستن و عبا به دوش انداختن، ارزش محسوب نمیشود. بچهها مشغول تفریحهای جدید مثل بازی فوتبال میشوند. اطلاع از دیگر کشورهای دنیا آسانتر شده و سواد داشتن باعث مطالعه مجله و کتابهای مختلف مثل شریعتی و عمیقتر فکر کردن به مسائل میشود.
رفتهرفته با تغییرات سیاسی کشور برخی تابوهای قشر سنتی در روستا از بین میرود. دیگر رادیو داشتن بد نیست، دخترها هم میتوانند به مدرسه بروند، کمی بعد تلویزیون به خانهها میآید. چند سال بعد هر خانهای تلفن دارد. نسل جدیدتر تابوشکنی میکند و با اینکه ویدیو و کاستهای خوانندگان قبل از انقلاب ممنوع است اما همچنان در خانهها پیدا میشود. با گذر زمان دسترسی به دیگر سلایق آسانتر و انتخابها متنوعتر از قبل میشود.
من بهعنوان یک دهه هفتادی، اولین مواجههام با رایانه در هفت سالگی بود. در ده سالگی با اینترنت سرعت لاکپشتی «دایال آپ» آشنا شدم. ما و رفقا با گوشیهای خود به وسیله بلوتوث و مادون قرمز ویدئو رد وبدل میکردیم. در مدرسه انواع «سی دی» و «دی وی دی» و بازی قاچاق میکردیم. دیگر میانهای با ویدیو و نوارکاست نداشتیم.
در خانه «دیش» ماهواره داشتیم. به سفرهای تفریحی مختلف از جمله سیاحتی و زیارتی میرفتیم. به انواع اطلاعات دسترسی سریع و انتخابهای متنوعتری داشتیم. از فیلم و برنامه کودک تا کتاب داستان و لباس. دیگر گردوبازی نمیکردیم، علاقه به بازیهای کامپیوتری و پاتوق شدن گیم نت و کلوپ بین ما مشهود بود. کم کم سرعت اینترنت بالا رفت و در نوجوانی با ایمیل زدن و شبکه اجتماعی «فیس بوک» آشنا شدیم. بعد از آن گوشی هوشمند و شبکه اجتماعی لاین و تلگرام و رفقای مجازی و باقی قضایا.
اگر من (من نوعی) در ده سالگی، با اینترنت سرعت پایین مواجه شدم، نسل جدید در چهارسالگی با اینترنت پرسرعت آشنا شده است. تفاوت نسل ما و بعد از ما با گذشته در همین سرعت دسترسی به اطلاعات و تنوع اخبار است. اکثر مردم اکنون سواد حداقلی دارند و به راحتی به این ابزارها دسترسی پیدا میکنند.
امروز اکثر مردم شهرنشین شده و ارزشهای سنتی کمرنگ شده است. امروز لازم نیست کسی خدمت سربازی برود تا با فرهنگها و زبانهای دیگر آشنا شود. در خانه با فشردن چند دکمه میتوان به انواع موسیقی پاپ کرهای و محلی و نوع پوشش بازیگران و رسوم مختلف در دنیا دسترسی یافت. به درستی این عصر را عصر انفجار اطلاعات نام نهادهاند. امروز انتخاب بین جذابترینها در کار است. دیگر با ایدئولوژی خشک و فرمایشی و سلبی نمیتوان جوان و نوجوان را به طرفداری کشاند.
نسل گذشته بنابر پیراهنی که بیشتر پاره کرده و تجربیاتی که داشته، ممکن است بخواهد، مسایلی را به نسل بعد از خود گوشزد کند، تا اشتباهاتی تکرار نشود. این امر نیکویی است، اما گذشتگان باید متوجه این امر باشند که دوره پدرسالاری و دستور از بالا گذشته است. نسل قبل در درجه اول، باید از در دوستی و رفاقت وارد شود، لازمه این کار هم به رسمیت شناختن علایق نسل حاضر است و در قدم بعد به جای توپوتشر و اعمال محدودیت دنبال ایجاد جذابیت برای صحبتها و راهکارهایش باشد؛ اسیر نوستالژی گذشته ماندن و باز تولید رفتار گذشته در این زمانه انفجار اطلاعات جواب نمیدهد.
نسل جدید دنبال قانع شدن است، دنبال چالش، هیجان و تجربههای جدید است. انتخابهای متنوعی را جلوی چشم میبیند، از زور شنیدن متنفر است، رودربایستی را کنار گذاشته و رک و صریح است. دوست دارد دیده شود، مثل نسلهای قبل دنبال تابوشکنی و کسب هویت است، مثل نسلهای قبل سرگرمیهای مخصوص به زمان خود را دارد. نوع پوشش مربوط به خودش را دارد. شاید در گذشته کودکی که حرف گوشکن و سربهزیر بود و فقط چشم میگفت و اطاعت میکرد، کودک خوبی بود.
اما امروز این رفتار معادل بیشخصیتی و معادل افسردگی است. در گذشته اعتقاد داشتند بچه درکی از مسائل ندارد، امروز روانشناسان خلاف این امر را میگویند که کودک درکی از مشکلات خانوادگی و حتی جامعه دارد.
نسل امروز مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد، چون به دنبال آسایش است. نمیخواهد فرصت یکبار زندگیاش را با حسرت کارهای نکرده از دست بدهد، مثل آن خانم و آقای دکتری که در دهه پنجاه زندگی و بعد از تحصیل در خارج در حسرت داستاننویس شدن در دورههای آموزش داستان با من همکلاس بودند. به دنبال ورزش و هنر مورد علاقه و تفریح مخصوص خودش است.
واقعا درسهای خشک و حفظ کردنی مدارس و بدتر از آن فضاهای کلاس و مدرسه با معلمان درگیر در هزار مشکل چه فایده و جذابیتی را دارد که به درس نخواندن آنها ایراد میگیرید؟ هرروز میبینیم که فارغالتحصیلان دانشگاهها شغل درست و درمانی ندارند. فضای تبعیض آمیز تحصیل، کار و فضای اقتصادی طوری نیست که هرکس به استعداد خودش بپردازد؟ چرا جریان تصمیمگیر تبعیضها را رفع نمیکند و دنبال سبک زندگی مورد علاقه خودش است؟
لازم است به نسل گذشته یادآوری شود که همدورههای شما از سرگرمی و تفریح زمین خاکی به فوتبالیستهای بزرگی تبدیل شدند و مثالهای فراوان این چنینی که سرگرمی، تبدیل به کار جدی در آینده شد، پس به سرگرمی این نسل ایراد نگیرید. همبازی خود من در«گیم نت» که شب و روزش بازی کردن «کالاف دیوتی» و «کانتر» بود؛ الان از«گیم»، «رمز ارز» استخراج میکند. دیگری جذب برنامهنویسی و طراحی بازی شد و دراین زمینه موفق است.
نسل جدید هم باید این نکته را بداند که همواره احترام پیشینیان را حفظ کند، از تجربه آنها بهره گیرد، در رفتارهای پرخطر و پرهزینه جسمی و روحی تجدید نظر کند.
گسست نسلی بحث دیروز و امروز نیست، هر نسلی سلایق و علایق خودش را دارد. امروز سرعت عوض شدن این علایق ممکن است برخی را گیج کرده باشد. امید که این فضای سرد بین خانوادهها و فرزندان، چه در سطح جامعه اولیه یعنی خانواده، چه در دیگر جوامع بزرگتر ازبین برود و به فضایی از تعامل و رفاقت تبدیل شود.