مرثیه ای بر ظلم های تاریخ
کتاب «لالایی برای دختر مرده» نوشته حمیدرضا شاه آبادی رمانی است در گونه نوجوان که از سوی انتشارات افق روانه بازار شده است. البته به معنی این نیست فقط مختص این قشر سنی است، بلکه برای هر رده سنی میتواند مفید باشد. کتاب موفق به دریافت جوایز داخلی، جزو فهرست خواندنیهای کتابخانه مونیخ یا همان فهرست کلاغ سفید و همچنین به چند زبان ترجمه شده است. نویسنده در ابتدای کتاب به واقعی بودن اتفافات اشاره کرده. داستان از شهرکی در حاشیه شهر تهران شروع میشود که ساختمانهای آن نیمهکاره مانده و مهندس سازنده آنجا به طور مرموزی جان باخته. در شهرک دختر دانشآموزی به نام زهره مدعی میشود که دختری را میبیند که از گذشته آمده و بدن او سوخته است این حرف از طریق دوست او مینا در کل شهرک پخش میشود. ادامه داستان رمزگشایی از دختر سوخته و کشمکش زهره با خانواده است.
فضای داستانی کتاب تاریک ، تلخ با روایتی غیرخطی و روایانی متعدد است. زمان داستان بین گذشته و حال با ریتم سریع و سرعت وقوع اتفاقات بالا در رفت و آمد است. «لالایی برای دختر مرده» داستانی واقعی مربوط به تاریخست با حجم کم که مخاطب با صرف زمانی کوتاه می تواند آن را به پایان برساند. همین موارد نوشتن همچین کتابی را سهل و البته ممتنع می کند.
این که داستانی بنویسی با بازی های فرمی و بدون پیچیدگی و آسان فهم بودن از نبوغ نویسنده ناشی میشود. شیوه ارائه اطلاعات داستان با کلی گویی و کمترین توصیف صورت گرفته که با توجه به ویژگیهای ژانر کودک و نوجوان این موارد هم از نقاط قوت کار محسوب میشود. معرفی داستان از همان ابتدا با توصیف فضای وهم آلود و تاریک محل زندگی دخترانی در زمان حال آغاز میشود. رفته رفته گذشتهای تلخ از دل تاریخ نمایان میشود که درپایان گذشته و حال را به نوعی به هم پیوند میدهد.
از ویژگیهای خوب کتاب تعلیقهای عالی پایان هر فصل است که خواننده را کنجکاو به ادامه خواندن میکند. در ابتدای مطالعه،ممکن است این طور برداشت شود که با قصه ارواح سر و کار داریم ولی در ادامه خط بطلانی بر این تصور کشیده میشود. شاید نویسنده در راستای ایجاد جذابیت برای مخاطب هدف چنین کاری کرده که از طرفی باعث تعلیق هر چه بیشتر شده است.
داستان ناتورالیسمی تمام عیار به نمایش میگذارد، در واقع فضا سازی و شخصیت پردازی همه در راستای این امر هستند. درشخصیت دختر زمان حال، رابطه با خانواده و نادیده گرفته شدن توسط آنها و فشاری که مشکلات خانواده بر او میآورد ، فرار و بازداشت توسط پلیس، همه تاریکیهاییست که دختر امروزه با آن دست به گریبان میشود. غمناکتر آن جاست که روزگاری دختران این سرزمین سوزانده، فروخته و شکنجه میشدند. نخ تسبیح رمان در واقع ادامه همین ظلمهای رفته است در قامتی نو از گذشته تا به امروز. با مطالعه رمان و درک تلخیهای آن امید است که شاهد هیچ نوعی از تلخی برای مردمان این سرزمین به خصوص دختران نباشیم.