زنان و اجتماع
زنان در اجتماع بیشتر تابع و دنبال رو مردان بوده اند.
با شروع شهرنشینی و ایجاد جوامع متمدن، مؤسسات اجتماعی جهت ارضاء نیازهای انسان در طول قرون گذشته ایجاد شدند. مشارکت در سازمانهای مذکور در ابتدا از آن مردان بود و اجتماعهای جدید با نقشهای جدید مردانه بوجود آمدند.
با شروع عصر صنعتی در اروپا، مشارکت اجتماعی در سازمانها به زنان نیز داده شد. این مشارکت، محدود به فعالیتهای عملیاتی و سطح پایین مؤسسات و کارخانجات صنعتی بود. جامعه ایران معاصر، در حال گذار از نگرشهای سنتی به ایستارهای نوین است. ویژگی دوران گذار، بهم ریختگی اوضاع عمومی جامعه و آشفتگیهای کرداری و اندیشهای است. ساختار سیاسی به همراه ساختارهای حقوقی، اقتصادی و اجتماعی، نیز به عنوان بخشی از جامعه، در حال گذار از اقتدار سنتی به اقتدار عقلانی و قانونی است. به لحاظ تاریخی، از حضور و مشارکت زنان در جامعه ایران به صورت رسمی، تنها چند دهه می گذرد. زنان در اجتماع بیشتر تابع و دنبال رو مردان بوده اند و نقش مستقلی در جامعه نداشته اند. موانع و مشکلات بر سر راه مشارکت زنان در فعالیتهای جامعه، دارای ابعاد و جنبههای متعددی است. به طوری که بعضی از این موانع در تمامی جوامع و شرایط متفاوت فرهنگی، دارای ساختار مشابهی است و بعضی دیگر با توجه به شرایط فرهنگی، اجتماعی ، اقلیمی متفاوت دارای بافتی گوناگون هستند .زن ومرد در عصر مدرن، غیر از نیازهای فردی، نیازهای اجتماعیشان نیز مورد توجه قرار گرفت، به صورتی که هر دو بتوانند به نیازهای سطوح بالا نیز بها دهند.
تعادل یک اجتماع، بر پایه رفع نیازهای هر دوجنس صورت میگیرد، اما در اجتماع فعلی نیاز مردان نسبتا چشمگیرتر بوده است.
نیازهای انسان در گذشته در حد نیازهای اولیه بود اما نیازهای قرن جدید، انتظارات بالاتری را برای زنان و مردان ایجاد کرده است. زن به عنوان جنس دوم، یک خانه دار و ارائه دهنده خدمات، مورد قبول جامعه آگاه و پیشرفته نیست. غیبت زنان (در ایران) از صحنههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در طول اعصار گذشته موجب شده است که آنان دچار رکود فکری شوند و این رکود فکری سر از یک دورباطل درآورده است پرواضح است که سهمی که زنان در مسؤلیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و غیره نسبت به مردان دارند، بسیار محدود و مختصر است. به طوری که درصد تصدی زنان در مقام های وزارتی و مقامهای ارشد تصمیم گیری بر حسب مناطق مختلف جهان بسیار محدود است.
توجه به مقوله های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در جوامع پیشرفته و درحال توسعه میتواند گویای مشارکت زنان در اجتماع باشد. برآورده کردن نیازهای مختلف زنان و مردان در عصر جدید به تعریف دوباره نقشها بستگی دارد، مشارکت در جامعه مدرن، تعریف نقش جدید برای زن، مرد و خانواده را میطلبد. مشارکت زنان در نقشهای بالای تصمیمگیری سازمانی در کشورهای توسعه یافته به عنوان یک روش جدید مدیریتی مورد توجه قرار گرفته است. مدیریت مردان، بیشتر سلطهگرانه و وظیفه مدار است، اما مدیریت زنان بیشتر مشارکتی، منظم و رابطه مدار است. پیدا کردن جایگاه مطلوب در جامعه در حال توسعه، تنها به دست خود زنان امکانپذیر است. زنان آگاه و قدرتمند در تلاش برای رسیدن به آرزوهای خود و اجتماع، به صورت مستقل فعالیت میکنند و این آگاهی تاثیر زیادی بر محیط اطرافشان نیز میگذارند. دید مردسالارانه در اجتماع نوعی دیدگاه جنسبتی بهوجود میآورد اما برابری نقشها باعث میشود هر دو جنس به عنوان یک انسان به هم بنگرند. زنها در جامعه مردسالار قدرت انتخاب ندارند مشارکت اجتماعی زنان، زمانی معنا دارد که زن شخصیتی مستقل، انتخابگر و درعین حال باثبات داشته باشد بهطوری که بتواند حق و حقوق خود را بشناسد و در برابر مشکلات جامعه بایستد. بازنگری تفکر سنتی، قوانین خانواده و اجتماع تعیین کننده مشارکت ایشان در حوزههای مختلف است. زنان خود تعیین کننده نقش خویش در جامعه هستند و تا زمانی که از مراحل مختلف رشد اجتماعی را جهت رسیدن به بلوغ و آگاهی طی نکنند تعیین کننده هیچ نقشی برای خود در جامعه به صورت مداوم نخواهند بود. زنان آگاه در جامعه، بدون مبارزه میتوانند حقوق اجتماعی را بدست آورده، راه برایشان هموار شده، قوانین به نفعشان تغییر کرده و در نهایت مشارکت در این اجتماع به عنوان یه حق بدیهی برایشان شناخته خواهد شد.