به جرات میتوان گفت ایرانیان در بین ملل مختلف بیشترین جشن را در طول سال برگزار میکردند. اگرچه این جشنها و آیینهای کهن با گذشت روزگاران در مناطق گوناگون بنا بر ویژگیهای قومیی، جغرافیایی و آب و هوایی دچار دگرگونی شده و با کولهباری از افسانه و باورهای مردمان هر دیاری رنگهای ویژهای به خود گرفته است، همچنان چند جشن کوچک و بزرگ که جنبه غیر حکومتی داشتهاند از دالان تاریخ گذر کرده و حتی از هجوم فناوری هم در امان مانده و به امروز رسیده است. یکی ازاین جشنها جشن چهارشنبه سوری است.
نام این جشن از سه بخش: جشن+چهارشنبه+سوری تشکیل شده است. واژه جشن ریشه اوستای دارد و از یسن گرفته شده است و چهارشنبه که خود از دو واژه چهار+ شنبه تشکیل شده است به پنجمین روز هفته گفته میشود و واژه سوری یا سور معانی گوناگون دارد. سور به معنی جشن و سرخ و …در زبانها و گویشهای ایرانی به کار گرفته میشود. اما با شواهد موجود به نظر میرسد که در این ترکیب به معنی سرخ است. نکته جالب توجه این است که هر سه واژه جشن، چهارشنبه و سوری در برخی از جشنهای ایرانی کاربرد دارد که به آنها اشاره میشود:
واژه جشن به صورت پیشوند در بیشتر نامهای مناسبتی وجود دارد. (جشن نوروز، جشن مهرگان،جشن تیرگان و… ) اما هنوز چندین جشن در ایران وجود دارد که شبهای چهارشنبه برگزار میشود ۱- عروسی پیر شالیار : چهار شنبهای که به نیمه بهمن ماه نزدیک است در هورامان با نام جشن پیرشالیار برگزار میشود و با جشن سده همزمان است.
۲- چله چهارشنبه: این جشن در شب چهارشنبه پایان بهمن ماه که مصادف است با پایان چله کوچک در روستاهای شمال غربی استان همدان برگزار میشود.
۳ – جشنهای چهار چهارشنبه که در چهار هفته پایانی سال هرشب چهارشنبه در آذربایجان برگزار میشود و هرشب چهارشنبه متعلق به یک عنصر است (آب ، آتش، باد و خاک) هر کدام از این جشنها آداب و مراسم خود را دارند اگرچه عنصر آتش در همه آنها مشترک است. مراسم و جشنهایی با ریشه مذهبی وجود دارد که در چهارشنبهها برگزار میشود.
در کردستان چهارشنبه سوری را گول (gul) چهارشنبه و در مناطق آذری زبان کول ((kul) چهارشنبه میگویند گول (gul) در کردی به معنی زبانه آتش و کول (kul) در آذری امروز به معنی خاکستر آتش است. نکته این است که این دو واژه در هر دو زبان موارد استفاده مشابه دیگری نیز دارند. مثلا روستاهایی در ایران با نام گل تپه وجود دارد که اغلب در غرب و شمال غرب کشور است و زبان مردمانش یا کردی است یا آذری. در کردی گل تپه و در ترکی کل تپه گفته میشود. یکی از این روستاها در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان سقز واقع است تپهای به ارتفاع ۵۰ متر از سطح روستا وجود دارد. در گذشته قلعه اربابی بر روی آن بنا شده و چاهی به متراژ ۶۰ متر در داخل قلعه حفر شده است و در لایه های میانی چاه خاکستر به دست آمده و به گفته روستاییان در گذشته اشیای سفالی نیز از این تپه به دست آمده است. از ویژگیهای این روستاها این است که در کنار هرکدام یک تپه همچنان که گفته شد وجود دارد و دیگر اینکه این روستاها نسبت به روستاهای اطراف هم بزرگتر هستند و هم آبادتر و این نشان از قدمت و اهمیت این آبادیها دارد.
دکتر بهرام فرهوشی معتقد است ساکنان اولیه این سرزمینها پیش از ظهور زرتشت مردگان خود را میسوزاندند و این عمل را در کنار شهرها بر روی تپهها انجام میدادند. اگرچه برخی باستان شناسان معتقدند چنین تپههایی نشان از وجود آتشکده در این روستا هاست.
وجود واژه های مشابه مانند (گل آتش و گلخن) و همه پیشوندها و پسوندهایی که با جشن چهارشنبه سوری در گویشهای مختلف ایرانی ارتباط دارد نشان میدهد که این جشن، جشن آتش است.
اگرچه چهارشنبه سوری از با اهمیتترین و فراگیرترین جشنها در بین مردم است اما منابع کافی در چگونگی و تاریخ آن وجود ندارد.
ابوریحان بیرونی به جشنی اشاره میکند که در روز چهارشنبه یهودیان ایران برای تولد خورشید برپا میداشتهاند و در تاریخ بخارا تنها به جشن سوری اشاره شده است.
دیدگاههای دیگری وجود دارد که این جشن را مراسمی عربی میدانند و بر این اساس که برخی اعراب چهارشنبه را روزی نحس میپندارند در برخی روایتهای عامیانه شیعی نیز این روز را بد یمن و برگرفته از اندیشه اعراب میدانند با توجه به اینکه این جشن در هیچ یک از کشورهای اسلامی عربی برپا نمیشود و تنها در حوزه فرهنگی ایران (یعنی سرزمینهایی که نوروز در آنها برگزار میشود) میتوان به تماشای این جشن نشست نمیتوان آن گفته را پذیرفت البته ثابت شدن جشن سوری در روز چهار شنبه آخرسال در سالهای اولیه ورود اسلام این باور را پررنگتر کرده و رد پای آنرا در نوشتهها و شعرهای ایرانیان نیز میتوان یافت منوچهری میگوید:
«چهارشنبه که روز بلاست باده بخور/ به ساتگین میخور تا به عافیت گذرد»
و یا در برخی متون برای از بین رفتن نحسی چهارشنبه از ساز زدن استفاده میکردهاند این باور همچنان تا امروز در ایران وجود دارد چنانکه در سوگ عزیزانشان در لرستان و کرمانشاه ساز و تنبور و در شمال کرنای به صورت چمری و یا مخالف نواخته میشود. عدهای هم این جشن را به مختار ثقفی نسبت دادهاند (البته بیشتر در شهرهای مذهبی) این باور نیز بیپایه است مانند انتساب مقبره کوروش به مادر سلیمان.
باور اسطورهای دیگر هم وجود دارد که گذشتن از آتش را نماد گذر ابراهیم یا سیاوش از آن دانسته و پریدن از روی آن را به منزله تبری جستن از گناه و اتهام دانستهاند.
زرتشتیان نیز با این که پریدن از روی آتش را درست نمیدانند این شب را برای امرزش خواهی مردگان یا برای بدرقه کردن فروهرها در بازگشت به آسماها میدانند.
جشن نوروز آمدن بهار را نوید میدهد و چهارشنبه سوری رفتن زمستان سرد را. در این شب همراه با برافروختن آتش آیینهای دیگری نیز برگزار میشود که در مناطق مختلف تفاوت دارد.
در برخی از روستاهای ایران نمای از زمستان را به صورت عروسک و یا شیئ دیگری را به آتش میسپارند مثلا در روستاهای همدان جاروی دستی کهنهای را که در طول سال از آن استفاده کردهاند، سوزانده و به نقطه دورتری از خانه پرتاب میکنند و یا بدون اینکه بسوزانند از محل زندگی دور میکنند و گاه در برخی مناطق دختران مجرد را چهارشنبه آخر سال پیش از غروب خورشید با زدن جاروی خانه به آنها بیرون میکنند و تا غروب خورشید راه نمیدهند تا به اصطلاح بخت آنها باز شود در شهرهای مرکزی ایران یکی از افراد خانواده کوزهای را در پایان مراسم از پشت بام خانه به بیرون میاندازد و میشکند و با شکستن آن بلایا از خانه دور میشود. کوزه شکستن در شهرهای دیگر مثل خراسان و تهران تفاوتهایی با هم دارد که موجب بهوجود آمدن باورهای گوناگون شده است.
فال گوش، قاشق زنی، اجرای بازی های محلی، متل خوانی، نظامی خوانی و شاهنامهخوانی از سنتهای شب چهارشنبه سوری است که هنوز در بیشتر نقاط ایران مرسوم است مثل فال کوزه که در پایان شب چهارشنبه سوری انجام میگیرد و بیشتر برای گشایش بخت جوانان است. در برخی از شهرها در روز عید قربان انجام میشود البته سنت گشایش بخت در همه جشنها به گونههای مختلف نقش دارد مانند سبزه گرهزدن و فال مشکل گشا.
در شهر همدان در محله سنگ شیر، شیرسنگی زیبایی از دوره مادها به جا مانده است که در مناسبتها و جشنهای مختلف از جمله چهارشنبه سوری زنانی که دختر و پسر جوان دم بخت در خانه دارند و یا حاجتی دارند با کوزهای از شیره انگور و روغن حیوای کنار این شیرسنگی میآیند و کوزه را بر سر شیر خالی میکنند و آرزو میکنند حاجتشان برآورده شود.
در روستاهای دیگر در پایان شب مراسم شال انداختن را دارند و بر خلاف بخت گشایی که خانم ها برگزار میکنند مراسمی مردانه است و پسرهای جوان با در دست داشتن شال به پشت بام خانهها میروند و شال را از دریچه سقف خانه به درون خانه هدایت میکنند و زنان خانه شال یا دستمال را پر از آجیل و میوه کرده و مرد جوان آن را میکشد این جشن نه تنها در بین همه اقوام ایرانی و سرزمین امروز ایران محترم شمرده و برپا میشود بلکه در بیشتر سرزمینهایی که روزی جز ایران بودند و امروز از آنها با عنوان حوزه فرهنگی نوروز یاد میشود. (افغانستان، پاکستان، ازبکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ارمنستان و کردستان) با نامهای مختلف و اندک تفاوتی برگزار میشود این ظرفیت و فرصتی است برای همگرایی و نزدیکی فرهنگی بین کشورهای منطقه و بایستی از آن به عنوان میراث فرهنگی مشترک بهره جست اما برای پی بردن به چرای و چگونگی چنین جشنهایی اگرچه تلاشهایی انجام گرفته اما ناکافی و مختصر بوده و متاسفانه در مورد جشنها نیز مانند دیگر موارد کار علمی و دانشگاهی صورت نگرفته است و اگر اثری خلق شده حاصل علاقه افرادی است که به این سرزمین عشق میورزند برای بررسی همه جانبه ریشههای این جشنها و آیینها باید پژوهشکدهها و دانشکدههای تخصصی تاسیس شود و هر آنچه تا امروز باقی مانده از دست نرود. نکته دیگر اینکه برای پاسخ دادن سوالها و ابهامهای پیرامون این جشنها باید به باورها و اساطیر همه مردمان حوزه فرهنگی ایران و همه کشورهایی که جز حوزه فرهنگی نوروز هستند توجه ویژه کرد
منابع:
آثار الباقیه ابوریحان بیرونی
تاریخ بخارای نرشخی
ایرانویچ دکتر بهرام فره وشی
دیوان منوچهری
فلسفه هفت سین دکتر محمد علی دادخواه