موسیقی مردم پسند

معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی‌کشد

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند

اگر بخواهیم یک نگاه کلی به طبقه‌بندی موسیقی و شیوه‌های مختلف آن در جامعه بپردازیم، خواهیم دید که تنوع موسیقایی گسترده‌ای در این حوزه فرهنگی وجود دارد و طبیعی است که هر فرهنگی انواع مختلف هنرهای اندیشمندانه، عامیانه و مردم پسند داشته باشد. در این تنوع موسیقایی  شکل‌های مختلف هنری چون موسیقی دستگاهی، موسیقی مجلسی، موسیقی مقامی ، موسیقی پاپ و گونه‌های دیگر دیده می‌شود که بر اساس نیاز و سلیقه‌های متفاوت شنیداری، همواره در دوره‌های تاریخی مختلف و به شکل‌های دیگر وجود داشته است.

در موسیقی غرب نیز این تنوع، حتی گستردگی بیشتری دارد که به‌عنوان مثال می‌توان از موسیقی کلاسیک، موسیقی‌های ترکیبی و فیوژن، پاپ، راک و غیره نام برد. در موسیقی غرب خوشبختانه هر کدام از این شیوه‌ها به ساخت و تبیین آثار خود بدون سیاه نمایی دیگری مشغول کار خود هستند، اما متاسفانه در جامعه موسیقی ما عده‌ای به نام نوآوری و بزرگ‌نمایی آثار خود که هیچ قرابتی با موسیقی ایرانی ندارد و به صرف دیده شدن و اشتهار و جذب مخاطبان بیشتر، از موسیقی مردم پسند (که یک موسیقی التقاطی و نه متاثر از فرهنگ موسیقی ایرانی است)،  در مقابله با یک موسیقی جدی، حمایت کرده و جایگاه هنر موسیقی را هر روز بیشتر آشفته می‌کنند.

اغلب سازندگان آثار مردم پسند مدعی هستند که می‌خواهند یک موسیقی پسند مردم (که گاهی تحت عنوان موسیقی مردمی نیز از آن نام برده می‌شود) به وجود آورند! سوال اینجاست که آیا موسیقی جدی نمی‌تواند برای عموم مردم مورد پسند واقع شود؟ مگر شاهنامه فردوسی که یک اثر ادبی ممتاز تاریخ ادبیات ایران است مورد توجه مردم و حتی کودکان نیست؟ آنچه که باید به این نگاه سطحی نگر به هنر گفت این است که ما به بیراهه رفته‌ایم، کیفیت هنر را  پایین آورده‌ایم و مخاطب موسیقی را نیز به سطح نگری هدایت کرده‌ایم. موسیقی ایرانی با تاریخ چند هزار ساله خود که خوشبختانه ثبت جهانی شده و متعلق به جهان و بشریت است مورد هجوم، نقد و سیاه نمایی قرار می‌گیرد و از آن به‌عنوان یک موسیقی منسوخ شده که برای امروز کاربرد ندارد، نام برده می‌شود.

درست است در دورانی زندگی می‌کنیم که بسیاری از نگاه‌ها و اندیشه‌ها و به خصوص با گذشته تاریخ انسانی متفاوت است ولی باید بدانیم که در طول تاریخ سجایای انسانی مفاهیمی چون: مهر، عشق و عدالت و صفات نیکوی انسانی همچنان پایدار باقی مانده است و یک موسیقی خوب و عالمانه می‌تواند بخشی از این سجایا ‌ انسانی را در خود متبلور کند. در ساخت آثار هنری و به‌ویژه هنر موسیقی هیچ دستوری در چگونگی کمیت و کیفیت آن وجود ندارد، اما مشکل اینجاست که نباید این آثار تولید شده را به نام هنر موسیقی ایرانی ارائه کرد. طبیعی است که موسیقی اقوام و فرهنگ‌های  مختلف می‌تواند در یکدیگر تاثیر بگذارد اما باید توجه داشت که با شناخت کافی از این تاثیرگذاری به نفع فرهنگ موسیقی خود استفاده کنیم و نه این که در آن استحاله شویم و در نهایت بتوانیم با استفاده از امکانات فنی و صنعتی موسیقی دیگر فرهنگ‌ها، مثلاً در ساخت سازها، نتایج مفید و مثبتی را به دست آوریم.

در چند دهه اخیر موسیقی ایران، متاسفانه این تاثیرگذاری از موسیقی غرب نه تنها به نفع موسیقی ایرانی نبوده بلکه به علت ترکیب و حتی استحاله موسیقی ایرانی در ساختار موسیقی غرب، نتایج زیان‌باری را برای گوش شنیداری ما ایرانیان به وجود آورده است. استاد «مرتضی حنانه»  در گفت‌وگویی در سال ۱۳۵۰ درباره آسان‌پسندی موسیقی می‌گوید:«به این نوع موسیقی نمی‌توان موسیقی هنری گفت، بلکه یک نوع پیش افتاده‌ای از موسیقی است که گردانندگان آن توانسته‌اند از طریق کارتل‌های ثروتی، به میان مردم نفوذ کنند و استفاده مادی ببرند….. موسیقی که امروز مد شده است نه شایسته نام موسیقی است و نه علم موسیقی است و نه با موسیقی سنتی ارتباط دارد بلکه در آن مقدار زیادی فانتزی به کار رفته و زاییده احساس شخصی آدم‌هایی است که از عاملان فساد و نابودی موسیقی هستند. این نوع موسیقی را نباید جدی گرفت و از آن طرفداری کرد و نباید در رسانه نیز از آنها استفاده کرد.»

در بخش موسیقی مقامی و نواحی که یکی از بزرگترین گنجینه‌های هنر موسیقی ما ایرانیان است این تاثیرات به سمت مردم پسندی، بیداد می‌کند. ساخت آثار بی‌کیفیت و استفاده ناشیانه از تلفیق سازهای ملی و فرهنگی این مناطق با سازهای غربی به بهانه ساخت موسیقی مردم پسند، در حال تاراج و نابودی این موسیقی‌ها است .

این آثار شکل گرفته از یک تلفیق ناشیانه و بدون شناخت است که به علت نداشتن یک ساختار هنری جدی و از  سویی به علت نبودن نهاد کنترل کننده در ارزشیابی این آثار به نام یک موسیقی مقامی و محلی به شنوندگان موسیقی و مخاطبان آن ارائه می‌شود.

در نهایت حسن انتخاب در هنر باید بر اساس شناخت کافی از هر هنر باشد و نباید به صرف دیده شدن و اشتهار و یا کسب درآمد، پایه‌های یک هنر جدی را به سطح پایین تنزل کنیم. موسیقی می‌تواند به عنوان کالایی در خدمت اوقات فراغت به کار گرفته شود اما در نهایت هنر موسیقی ابزاری است برای رسیدن به یک تفکر جدی که هدف آن شناخت و ارتقا و حفظ یک فرهنگ ملی است. می‌توان با داشته‌های فرهنگی خود در بخش موسیقی مردم‌پسند نیز آثار مورد قبولی را خلق کرد اما این پروسه نیاز به پژوهش و شناخت کافی از موسیقی ایرانی و فرهنگ ملی ما را طلب می‌کند و فقط ساخت هر اثر موسیقی به صرف دیده شدن و به دنبال مخاطب بیشتر بودن، نمی‌تواند حتی به نیازهای موقت موسیقی، پاسخگو باشد. استاد «مجید کیانی» می‌گوید: «هر کاری اگر اندیشمندانه باشد به عنوان یک هنر موسیقی ثبت و ماندگار می‌شود و اگر موسیقی تفننی باشد تاریخ مصرف دارد و برای شهرت طلبی است. در نتیجه ارزش والای خود را از دست می‌دهد. گاهی می‌خواهیم موسیقی کاملاً ایرانی باشد ولی اگر اصول را به درستی انجام ندهیم موسیقی مردم پسند می‌شود.»

پاشا رجبلو

Comments (0)
Add Comment