قاسم امیری از معدود شاعرانی است که میتوان ادعا کرد شعرش را زندگی میکند، شعر او زندگیاش و زندگیاش شعر اوست. قاسم امیری میگوید: «اصلا شعر در درون من است. در واقع شعر از من میخواهد که من را بگو. به هرحال من حتی بدبختیهایم را فقط با شعر میتوانم بگویم.»
قاسم امیری در سال کودتا متولد شد
قاسم امیری سال ۱۳۳۲ یعنی سال کودتا در کرمانشاه متولد میشود. گویی تاثیر این سال و این اتفاق در تمامی زندگی او نمود مییابد. ذهن و زندگی کودتازده امیری تاکنون سامانی نیافته است. شعر و زندگی او نمونه بسیاری از هم نسلاناش است که کودتا، انقلاب، جنگ، طلاق، فقر و به طور کلی، دشوار زندگی را در تمامی سالیان عمر به دوش میکشد.
مخاطب قاسم امیری انسان رنجدیده ایرانی است
قاسم امیری شاعر رنج است و همین رنج در شعر او تبلور پیدا کرده و مخاطب او نیز انسان رنج دیده ایرانی است. در شعر او مدام واژههای مرگ، شب، تازیانه، تاریکی، گور و… تکرار میشود. این تکرار گویی به معنی تاکید است تا مخاطب با دنیای شاعر آشنا شود. کسی که با دنیای واژگانی او بیگانه باشد نمیتواند از شعرش لذت ببرد و همذاتپنداری کند.
قاسم امیری نیز مانند هر شاعر و اهل فکری زندگی پر فراز و نشیب و تلخی را پشت سر گذاشته اما این تلخی و تجربه زیسته را به واژههایی بدل کرده که چه امروز و چه در آینده، مخاطب را راضی میکند. او عاشق ادبیات است و این عشق را صادقانه در شعرش نشان میدهد.
قاسم امیری وامدار صادق هدایت بود
«غلامحسین ساعدی»، «صادق چوبک» و «صادق هدایت» اسطورههای او بودهاند اما قاسم امیری خود را وامدار هدایت میداند. اگرچه بسیاری شعر او را با شعر شاملو همخانواده میدانند. در مجموعه «عمر ماهور ارغوان» دو شعر زیبای «چراغبان» و «مهمان برجای پای توایم» به شاملو تقدیم شده و شعری با عنوان «تاول» را به هدایت و بوف کور تقدیم کرده است.
و درباره تاثیرپذیری از گذشتگان بر این باور است که: «هیچ شاعری نیست که بگوید گذشتگان بر من تاثیر ندارد. چون تاثیر نشانه علاقه است.»
واژه واژه شعر قاسم امیری شیفتگی به شاملوست
زنده یاد «احمد حیدربیگی» شاعر که دوست و همشهری قاسم امیری بود و دست سرنوشت، او را نیز از کرمانشاه به همدان کشاند و در همدان زیست و از دنیا رفت، در یادداشتی با عنوان «مروری بر کتاب عمر، ماهور، ارغوان» در این باره مینویسد: «در واژه واژه شعر قاسم امیری شیفتگی به شاملو آنچنان نمایان است که از دید آنها که فقط یک کتاب شاملو را خوانده باشند پنهان نمیماند، این شیفتگی کاملاً طبیعی است و چیزی از ارزش شعر امیری کم نمیکند، برعکس دارای این خصیصه است که دراین شعرها، شاملو عمیقاً و تا ژرفا درک شده است.
همین درک است که شاملو را در رگهای شعر امیری جاری کرده است، درکی که نه تنها چگونه سرودن که چگونه دیدن و چگونه اندیشیدن را به امیری آموخته است. امیری ابزار دیدن، شنیدن و اندیشیدن را از شاملو وام گرفته و پیرامون خودش را میبیند. در پیرامون او چیزهایی است که شاید هرگز در پیرامون و در منظر دید شاملو قرار نداشته است.»
قاسم امیری خودش یک ماکسیم گورکی است
اما حیدربیگی امیری را در زندگی شخصی و اجتماعی به گورکی تشبیه میکند: «امیری خودش یک ماکسیم گورکی است. به مدرسه نرفته،… هیچوقت قباله یک وجب خاک و سقف نداشته است و همانگونه که گورکی نوشته، همیشه «در اعماق» زیسته است و هیچکس کلمهای به او نیاموخته است، آموختههای او سراپا دریافتهای شخصی و انفرادی خود اوست.»
او در این یادداشت همچنین زبان شعری قاسم امیری را تحسین میکند و مینویسد: «آنچه امیری به آن پرداخته حاصل جستجوی ذهن مستقل خود اوست. دراین زبان نه فرسودگی و کهنگی دیده میشود و نه «زبانبازی» های متداول. زبانی است نرم و بسیار صادقانه چرا که خودش و شعرش صادقند و طبیعی است که صداقت را جز صادقانه نمیشود سرود.»
نثر قاسم امیری نثری امروزین اما پیچیده است در واقع نثرش نیز شعر است. به نظر میرسد او بیش و پیش از آنکه تحت تاثیر دیگران باشد به خواندن وامدار است. بسیار پرخوان است و همین خواندههایش از او شاعری ساخته که اثرش منحصر به خود اوست و ردپا و امضایش در تمامی آثارش دیده میشود.
قاسم امیری در همدان
اگرچه در زندگی شخصی و اجتماعی او بینظمی موج میزند اما آثارش از یک نظم کلامی برخوردار است و خوانندهاش پس از مدتی با خواندن شعر در مییابد که کار چه شاعری را میخواند وبه مرور حس تعلق و همذاتپنداری خاصی به خواننده دست میدهد.
امیری پس از انقلاب به همدان مهاجرت کرد و در همدان ازدواج کرد و زندگی را پی گرفت. بلوغ شعری او نیز در همین شهر اتفاق افتاد. کتاب اول او با عنوان «عمر، ماهور ارغوان» سال ۱۳۸۱ در همدان منتشر شد که در این وانفسای کتاب و کتابخوان با استقبال خوبی روبهرو شد.
چهار مجموعه شعر قاسم امیری چاپ نشده است
قاسم امیری شاعری گزیده کار است، نوشتن را از مجله «تهران مصور» آغاز کرد و در دهه هفتاد اشعاری از او در نشریههای «گردون»، «دنیای سخن» و «آدینه» چاپ میشد و ابتدای دهه هشتاد نیز مسئولیت بخش ادبی «هفتهنامه پیک همدان» را برعهده گرفت و در حوزه مطبوعات محلی، کاری متفاوت از خود برجای گذاشت.
او مجموعهای از نقدهایی را که نوشته و چهار مجموعه شعر منتشر نشده دارد. به نظر میرسد اگر تمامی آثار او پیش از این یعنی در زمان سروده شدن منتشر شده بود امیری به عنوان یک شاعر مطرح در بین مردم و اهالی شعر معرفی شده بود.
البته از نتایج شهرستانی بودن و مهاجرت نکردن به تهران است که نویسندگان و شاعران کمتر دیده میشوند و رسانههای سراسری نیز به ساکنان غیر تهرانی این سرزمین نگاه کوتاهی دارند.
قاسم امیری شاعری مکتب ندیده
قاسم امیری شاعری مکتب ندیده است، در واقع در سال ششم ابتدایی ترک تحصیل کرده است. او میگوید در گذشته تحت تاثیر شاملو، فکر میکرده تحصیلات دانشگاهی نقش مهمی در زندگیاش نخواهد داشت به همین دلیل ترک تحصیل کرده است.
حال اگر چنین فردی با چنین قریحه و غریزهای در ادبیات، تجربه حضور در دانشگاه را داشت، مسلماً نمود دیگری در آثارش پدیدار میشد.
ردپای قاسم امیری در تاریخ ادبیات این سرزمین بهجا خواهد ماند.
نکته دیگر این است که به نظر میرسد قاسم امیری به خواندن و نوشتن بیش از انتشار آثار و دیده شدن اهمیت میدهد گویی میخواند که بنویسد و همین نوشتن او را راضی میکند و آن رنجی که گفته شد را از وجود او میکاهد پس دیگر ضرورتی به انتشار آثارش نمیبیند به همین دلیل مدام نوشته و نوشته، بدون اینکه به فکر انتشار آثارش باشد.
البته او وسواس را مهمترین عیب خود میداند و از خود گله دارد که چرا هنوز نتوانسته از این وسواس خلاص شود. بارها می گوید: «وسواس در نوشتن و پاره کردن نشان میدهد که من خیلی مشغول بیرون هستم و نتوانستهام ازدست خودم خلاص شوم.»
به هر حال اگر آنچه نوشته چه شعر و چه نثر در زمان خلق اثر منتشر میشد و مخاطب میخواند به طور یقین امروز قاسم امیری در کنار نصرت رحمانی، منوچهرآتشی و شمس لنگرودی به عنوان شاعری شناخته شده توجه خوانندگان را جلب میکرد.
اما هنوز این فرصت وجود دارد تا او جای پای خود را در حوزه شعر این سرزمین محکم کند. اگرچه مخاطب امروز از خواندن همه آثار این شاعر بیبهره بوده اما در صورت انتشارهمه آثارش مخاطبان در آینده او را خواهند شناخت و به عنوان یک شاعر توانا از او یاد خواهند کرد بدون شک ردپای قاسم امیری در تاریخ ادبیات این سرزمین بهجا خواهد ماند.
قاسم امیری شاعری اجتماعی
رویکرد اجتماعی شاعر و زیست متفاوت، از او یک شاعر اجتماعی ساخته است و عاشقانههای او نیز درونمایهای اجتماعی دارد. هرچند گاهی در اشعار اجتماعی نیزعشق را به مخاطب ارزانی میکند. در واقع تجربههای زندگی و نمود مباحث اجتماعی و رویدادهای فرهنگی در همه آثارش دیده میشود. آثاری که به بزرگان فرهنگ این سرزمین تقدیم کرده از جمله جواد معروفی، محمود دولتآبادی، احمد شاملو، صادق هدایت، آیدا شاملو و حتی روابط دوستانه او نشان میدهد که یک شاعر اجتماعی است. در نتیجه او نمیتواند به زندگی اجتماعی مردم سرزمیناش بیتفاوت باشد.
«کلید خورشید را بزن، خوابم میآید» مجموعهای از اشعار کوتاه قاسم امیری است که گاهی به هایکو نزدیک میشود. او خود نیز با اشعار کوتاه رابطه بهتری برقرار میکند در روزگار کنونی که آهنگ زندگی چندان تند شده است که مخاطب به شعر بلند کمتر اقبال نشان میدهد، به نظر میرسد «کلید خورشید تا بزن، خوابم میآید» از این نظر هم بتواند مخاطب را راضی کند. در این مجموعه۱۳۰ شعر کوتاه آمده که بیشتر مربوط به دهه هشتاد و نود خورشیدی است و مخاطب را با زبان شعر این شاعر آشنا میکند.