شب چله، شب تولد خورشید
شب چله و روزگار ما
سعیده آقاخانی
اگر آئین شب چله، هنوز هم زنده است و گرامی داشته میشود؛ به سبب حفظ کارکردهای آن در گذر دوران است .شب چله را نیاکان ما گرامی داشتند و از سوی ایرانیان، سینه به سینه و نسل به نسل، تا به امروز زنده نگه داشته شد.
حتی حالا که سنتها و جشنهای کهن، یکی پس از دیگری رنگ میبازد و مقتضیات دنیای مدرن، تجربهگرایی و ضرورت عقلانیت، بر ذهنیتهای پیشین غلبه کرده است، آئینهای مهم باستانی ایران از جمله شب چله، رنگ نباخته و میراث زنده ما محسوب میشود. پیوند این جشن با نظم طبیعت در نیمکره شمالی زمین، وابستگی این جشن به معیشت جامعه دهقان ایرانی و استمرار بازتاب این فرهنگ کهن، از دلایل پایداری آئین شب چله است. گفته میشود این آئین در زمان داریوش یکم (حدود دو هزار و ۵۲۰ سال قبل) به تقویم رسمی ایرانیان باستان راه یافت.
جشن شب چله حتی طی قرنها پس از راهیابی به اروپا «در سنت مسیحی» شب تولد عیسی شد و مسیحیان شب تولد مسیح را در همان ایام قرار دادند .چنانچه سنایی میگوید: به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی/ که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا.
شب چله، در فرهنگ ایران شب تولد خورشید و نماد برکت و نور و شروع چله بزرگ است. با شروع چله بزرگ، در انقلاب زمستانی نفس زمین قطع میشود. از فردای یلدا، خورشید متولد میشود و پرتوهای گرمتر و درخشان تری بر زمین میتاباند. در این زمان کشاورزان با گردهمایی و خوردن دسترنج خود به پیشواز روزهای طولانی تر به برکت روند رو به رشد نور خورشید و سودمندی بیشتر زمین از گرمای این ستاره زندگی بخش میروند.
در طی چهل روز زمین در خود فرو میرود و در چهلمین شب (جشن سده) مردم با برپایی هیمههای آتش به مادر زمین یاری میرسانند تا نفس بکشد. گویی جشن سده جشن چهلمین روز تولد خورشید است و عدد چهل در واژه شب چله، در ارتباط با جشن سده است.
مراسم شب چله هنگامی برگزار میشود که قرار است ماه تازهای به نام «دی» آغاز شود. واژه «دی» درحقیقت صفت خدای یگانه و بزرگ، اهورامزدا در دین زرتشت است. دی از مصدر «دا» به معنی آفریدن، ساختن، بخشودن و دادن دادار است.
لذا شب چله، آغازی بر ماهی نو است که نام آن ماه به نام خدا متبرک شده است. حکیم فردوسی در این باره میفرماید: شب اورمزد آمد و ماه دی/ ز گفتن بیاسای و بردار می. (اورمزد=اهورامزدا)
اعتقاد بر این بوده که در این هنگام از سال که با انقلاب زمستانی همراه است، کوتاهی روزها و بسیاری سرما زندگی مردم و جانوران را با نگرانی روبهرو میسازد و تنها خداوند میتواند آنها را در امان نگه دارد. اما همه میدانند که یلدا چون بگذرد فردایی روشن در پیش است که در آن نور پیروزتر به میان خواهد آمد و نیز میدانند که برای گذران درازترین شب سال نباید تنها بود و نباید دیگران را تنها گذاشت. شبی که تولد خورشید را تا دیروقت در کنار بزرگان خانواده جشن میگیریم و بهانهای برای شبنشینی، شبچره و شادمانی مییابیم.
در همدان میوههای سرخ به رنگ خورشید را از انار و هندوانه و کدو و چغندر؛ در شب نشینی یلدا میگنجانیم و میوههای خشک و دانههای بو داده، گردو، سنجد، مویز و توت خشک یا انگورهای به بند کشیده شده، کشمش و نخودچی را در جشن و شادمانی خود مییابیم که آیینها با خوردن همراه هستند؛ زیرا که خوردن از اولین نیازهای بشر است.
شاهنامه خوانی، فال به حافظ یا روایت داستانهای کهن را که در آئین شب چله میگنجانیم، تارهای نامرئی روحمان با اسطورههای نیاکانی را تقویت میکنیم و به انتظار روزهایی مینشینیم که خورشید، کم کمک با زمین، نجوای رویش را دوباره زمزمه میکند؛ که سعدی علیه الرحمه فرمود: هنوز با همه دردم امید درمان است/ که آخری بُوَد آخر، شبان یلدا را.